وارثان عاشورا
بسم الله الرحمن الرحیم
فاصبر ان العاقبه للمتقین.
ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده والعاقبه للمتقین.
ان الارض یرثها عبادی الصالحون.
عاشورا روز حسین است و هیچ روزی مثل روز حسین نیست.
عاشورا تنها یک روز نیست، بلکه تمامی تاریخ است. همان طور که کربلا تنها یک قطعه ی خاک نیست. کریلا جغرافیای نامحدوداین تاریخ گسترده است. با این زمینه، سؤال این است که وارث عاشورا کیست؟ چه چیزی برای چه کسی از عاشورا باقی مانده است؟ آیا حاصل عاشورا، شتک خون و زخم های باز و داغ های دردو خیمه های مبهوت و اسیران آزادو پیام های رساست، و از آن طرف حاصل عاشورا، فتح شکست و غنیمت های پشیمان و حکومت های محکوم است؟
درست است که عاشورا لعنت و سلام را آوردو نفرین و سلام را تقسیم کرد، ولی من هر سال حساب می کنم که چه سهمی گرفته ام و چه میراثی برداشته ام؟ آیا از عاشورای حسین و از کریلای حسین، سهمی داشته ام؟
وارث ، قرابت می خواهد. قرابتی بدون حائل و بدون مانع. فرزندی که قاتل پدر باشد، ارث نمی برد. فرزندی که کافر باشداز مسلمان ارث نمی برد. آیا من حسین را نکشته ام؟ آیا من از آن چه که فهمیده ام، چشم نپوشیده ام و کفر نورزیده ام؟
اگر من به ولایت حسین نرسیدم، اگر ابوّت اولیاء را نخواستم، اگر فرزنددنیا و یا بدتر بنده ی دنیا شدم و دین در وجودمن شکل نگرفت و تنها بر زبانم نشست، آیا با حسین قرابتی دارم؟ آیا از عاشورا ارثی می برم و سهمی می گیرم؟
در متون اسلامی داریم:
((العلماء ورثه الانبیاء))
و داریم:
((ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقیه للمتقین))
و داریم:
((ان الارض یرثها عبادی الصالحون))
میراث خدا و میراث انبیاء در زمین و در عاقبت و نهایت تاریخ، برای کسانی است که از آگاهی و علم، و عبودیت و تقوا، و عبودیت و صلاح، برخوردار باشند. با این توضیح، میراث حسین که وارث آدم تا خاتم است، به کسانی خواهدرسیدو به این کسان به اندازه ای خواهدرسیدکه به علم و بینش و عبودیت (نه عبادت) و اطاعت و جهت خالص رسیده باشند.
علم و آگاهی
مراداز علم، مجموعه ی اطلاعات نیست. اطلاعات کسبی و یا کشفی، باعث نمی شودکه تبعیدو رجم در میان نیاید. مراداز علم، خصوصیتی از بینش و بصیرت است که خشیت و حذر را در انسان شکل می دهد، که: ((انما یخشی الله من عباده العلماء)) و((یتفقهوا فی الدین…لعلهم یحذرون))
این أگاهی و بینش با درک عظمت و جمال و محبت و حضور حق، در انسان سر برمی داردو با توجه و درک از مرصادو سنت ها و نظام و قانونمندی ها، آدمی را به اطاعت و تقوا می کشاند. چون اسلام، حدذهنی و معرفتی است و ایمان حدقلبی و احساس است و تقوا حدعمل و اطاعت است که با همراهی صبر به احسان، و با همراهی خشوع و خشیت و انکسار به اخبات و به قرب و لقاء و رضوان می رسد.
پس توجه و درک عظمت انسان و توجه و درک از حضور و جمال و جلال و محبت و رفاقت الله و توجه و درک از مرصادو سنت ها و قوانین و حق و اجل، باعث می شودکه آدمی، خودش را کم نفروشدو از خدا چشم نپوشدو در جهان قانونمند، شلنگ تخته نکندو فسق نورزدو از جایگاه خویش بیرون نیاید.
عبودیت
این بینش، نظارت بر حرکت ها و محرک ها را می آورد. و این دغدغه در انسان شکل می گیردکه خوراک و پوشاک و آشامیدن و نوشیدن او از محرک های غریزی فاصله بگیردو پس از آن، از اهمیت هم برخوردار شود، که در عبودیت و بندگی، نیت و سنت و اهمیت، نهفته است.
اطاعت و تقوا
با این جامعیت، هر کار انسان امر و دستور خدا را دارد. و امتثال امر، قرب و حضور را داردو در این صورت، انسان با اطاعتی که می آوردو طاعتی که می سازد، به ظرفیت و ظرافتی می رسدکه بن بست را برمی داردو راه را باز می کند.
آثار تقوی از فرقان و رزق و نور و… تحقق می یابد. اگر من با طاعت هایم به توانایی و ظرفیت و وسعت قلبی نمی رسم و در برابر بلاء و مصیبت و یا هجوم فتنه ها متزلزل می شوم، به این خاطر است که طاعت هایم، عبادت است نه عبودیت، به این خاطر است که جامعیت ندارم و کم می آورم، به این خاطر است که کارهایم در طرح جامع نیست و تمامی اعمال و اورادم یک فکر و عمل و وردنیست و در نهایت با انگیزه های متفاوت به شرک رسیده ام و طبیعی است که شرک، ضعف و شکاف بیاوردو فتنه ها بپاخیزدو بت ها از هر طرف راهم را بگیرندو هستی ام را ببرند.
صلاح
حسنات و خوبی ها آن جا به کار تو می آیندو به تو وسعت می بخشندکه در جایگاه خودنشسته باشندو با جهت خالص همراه شده باشند، که در آیه ی آخر سوره ی کهف می خوا نیم:
((من کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحاً و لایشرک بعباده ربه احداً))
کسانی که امیدبه لقاء خدا در آن ها قرار گرفته و همّتشان از دنیا و مشهودعالم بیشتر شده و دلشان از دنیا بیرون رفته، این ها می توانندصالح و خالص باشند. عمل صالح یا عملی که بندگی خداست و شرکی نداردو در جهت آشوب بت ها و جلوه ها راه ندارد، از همّت عالی و رجاء لقاء خدا مایه می گیرد.
این خصوصیات علم و عبودیت و طاعت و صلاح، زمینه ساز قرابت و پیوندبا انبیاء و اولیاء است و با این قرابت می توانی وارث تاریخ و جغرافیای خدا باشی که زمین و عاقبت هر دو از آن دوست و به میراث عالم و عبدو متقی و صالح، درآمده است.
وارثان کریلا و عاشورا و وارثان حسین، با این قرابت و پیوند، میراث دار می شوند، که می خوا نیم:
((السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک و اناخت برحلک ))
آن ها که در پیشگاه حسین حلول کردندو در رحل حسین فرودو فراز یافتند، آن ها که پیشاپیش حسین، جام های وفا را سرشار کردندو به استقبال تیرها و نیزه ها رفتند، این ها به تصدیق حسین در بهشت هم جلودار هستندو سرفراز.((انت أمامی فی الجنه))
وارثان حسین در شعور و عاطفه و در تصمیم و عمل متحول شده اندو به حسین پیوندخورده اندو از علم و عشق و عبودیت و خلوص، نشان گرفته اند.
در واقع، میراثی جز همین بصیرت و علم و عبودیت تقوا و عبودیت صلاح نیست. ((العلماء ورثه الانبیاء )); عالم میراث دار انبیاء است. در واقع ارث عالم، همان علم و بصیرت و بینش اوست و همین بصیرت و عبودیت، او را بپا می داردتا پاسدار حق باشدو جلوگیر از باطل و ظلم و فسق و لهو و لعب. این گونه پایه های مبارزه و جهادو شهادت شکل می گیردو میراث عاشورا و کربلا به نزدیکان و پیوندخورده ها می رسد.
وارثان عاشورا این گونه با تحول در شعور به نوری رسیده اندکه راه ها و مقاصدرا مشخص نموده و جهت را آشکار ساخته و به شوری رسیده اندو با عشقی عجین شده اندکه عشق های کوچک را مهار زده و تمامی آن ها را به راه محبوب بزرگ تر و عشق نیرومندتر کشانده است.
وارثان عاشورا با این نور و شور، به شجاعت و صراحت برخوردرسیده اندو در راه از هیچ نمی ترسندو در بی راهه به هیچ غنیمتی دل نمی بندند، که در بن بست، غنیمت بار سنگین و هدیه ی مرگ است.
وارثان عاشورا با این بینش و عشق و قدرت به طرح و تقدیر و آماده سازی، برای مبارزه با طاغوت ها و ستمگران می پردازند، که حسین در منزل بیضه از رسول خدا نقل می کند:
((من رأی سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام الله، ناکثاً عهده، مخالفاً لسنه رسول الله، بعمل فی عبادالله بالاثم و العدوان فلم یغیر علیه بفعل و لا قول کان حقاً علی الله ان یدخله مدخله … انا احق ممن غیر))
و باز در جواب اهل کوفه می فرماید:
((فلعمری ما الامام الا العامل بالکتاب و الآخذ بالقسط و الدائن بالحق و الحابس نفسه علی ذات الله ))
کسانی که می بینندچگونه در میان بندگان خدا با گناه و تجاوز، زمینه ی حکومت را فراهم می کنندولی در برابر آن ها با کارها و حرف ها، چیزی را برهم نمی زندو تحولی را نمی خواهد، همچون ستمگرانندو سزاوار همان جایگاهند. چون رهبر و جلودار نمی تواندجز عمل به کتاب خدا و ایستادگی بر قسط و وامداری به حق و محدودیت در راه خدا، کاری داشته باشد.
وارثان عاشورا این گونه به انتظار و تقیه و قیام می رسندو با تقویت خویش و تضعیف دشمن و با تربیت نیروها و جا سازی و جایگزینی آن ها، مبارزه ای مستمر را دنبال می کنندو می دانندکه حجم سنگین نیروها در بی راهه به بن بست و بازگشت یا هلاکت و نابودی می رسد. و انفجار در جایگاه مناسب ، کوه ها را پراکنده می سازد. پس با انتظار و تقیه می توان به قیام رسیدو ایستادو میراث حسین را پاس داشت .
وارثان عاشورا علی صفائی حائری